۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

ج - خدا


خدایا , اللهی , MY GOD ,  &...

 فرقی نمیکنه به چه زبونی عشق را صدا زدن خیلی خوبه که خدا به همهء زبونها وارده هرکسی با زبون عامیانهء خودش با هرنوعی که دلش می خواد خیلی خودمونی مثل دوتا عاشق و معشوق بشینن سینه شونو چاک کنند گهی خنده گهی گریه هرجوری که عشقته برو مسجد برو کلیسا برو معبد برو خانقاه برو خونه برو بالای کوه برو بیابون برو تو بستر برو افریقا برو وسط اقیانوس حتی ته اقیانوس برو کره ماه هر جوری که عشقت میکشه بابا حال کن اون خیلی نازه خیلی از خیلی بالاتر انقدر مهربونه انقدر قشنگه انقدرگذشت داره یه دنیا بد باش ولی یه لحظه بهش رو کن ازته دل رو کن دیگه تمومه دیگه عاشق شدی و جدایی غیرممکنه فدات بشم الهی خدای من



به یاد چوپان بالای تپه و نظاره گر چرای گوسفندانش و تکه نان و کاسه آبی و فلوتی بر لب و اشعار گوی افتادم که موسی نیز شاهدش شد که سالهای سال زبانش این بود به سخن :


خواهم کشم بر زولفت هردم زنم شانه ترسم پریشان کند بسی حال هرکسی 

چشم نرگس ات دیوانه دیوانه خواهم بر ابرویت رویت هردم کشم وصله 

ترسم که مجنون کند بسی مثل هرکسی چشم نرگس ات دیوانه دیوانه

یک شب بیا منزل ما نکن توصد مشکل ما ای دلبره خوشگل ما 

دردت به جان ما شد روح و روان ما شد


خواهم که برچشمت هردم کشم سرمه ترسم پریشان کند بسی حال هرکسی

چشم نرگس ات مستانه مستانه خواهم که بررویت هردم زنم بوسه 

ترسم که نالان کند بسی مثل من کسی چشم نرگس ات جانانه جانانه


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر